نبوغ را میتوان همانند تکامل بیولوژیکی دانست که نیازمند نسلی غنی و غیرقابل پیشبینی از گزینهها و احتمالات متنوع است. به این ترتیب این فکر است که باعث استمرار بهترین ایدهها در راستای توسعه و ارتباطات آینده میشود. جنبه مهم این نظر به این است که شما بایستی ابزارهائی برای ایجاد تنوع در ایدههایتان را در اختیار داشته باشید و برای اثربخشی واقعی، این تنوع باید، ”کور“ باشد. این ”تنوع کور“ باعث عزیمت از دانش بازآفرینی (حفظی) به آفرینشگری میشود. پژوهشگران فراوانی قصد توصیف و مستندسازی روش تفکر نوابغ را داشتهاند. آنان با مطالعه و بررسی دفترچههای خطارات ارجاعات، مکالمات و ایدههای بزرگترین متفکران جهان کوشیدهاند تا راهبردهای ویژه تفکر نوابغ و الگوهای فکری آنان را که بتوانند گستره حیرتانگیزی از ایدههای بکر و اصیل را بیافریند، کشف نمایند. اکنون به هشت مورد از راهبردهائی که در الگوهای اندیشه نوابغ خلاق (در تاریخ علم هنر و صنعت) مشترک است، اشاره میکنیم:
۱) نوابغ از دریچههای مختلف به مسئله نگاه میکنند. نوابغ اغلب به دنبال یافتن نگرشی نو هستند که تاکنون دیگران آنها را برنگزیدهاند. لئوناردو داوینچی معتقد بود که برای کسب دانش راجع به قالب یک مسئله باید یاد بگیریم که چگونه آن را از راههای گوناگون بازسازی کنیم، او اعتقاد داشت که اولین نگرش ما، به یک مسئله به شدت متأثر از نگرش معمول و روزمرهمان است. او مسئله خود را ابتدا از یک نگاه، بعد از نگاهی دیگر و نگاههای دیگر یکی یکی بازسازی میکرد. با هر تغییر، درک او از مسئله عمیقتر شده و به همان اندازه فهم اصل مسئله نزدیکتر میشد.
۲) نوابغ افکار خود را به تصویر میکشند، انفجار خلاقیت در عصر رنسانس به شدت متأثر از تدوین و توزیع دانش عظیم و گسترده نقاشی، طراحی و نمودارهائی همچون نمودارهای مشهور داوینچی و گالیله بود.
نوابع بعد از آنکه حداقل توانائیهای خاص گفتاری را بهدست میآورند، به دنبال افزایش مهارتهای تصویری (دیداری) و تجسمی خود میروند تا بتوانند، اطلاعات را به روشهای مختلف نمایش دهند.
وقتی انیمیشن با مسئلهای مواجه میشد، همواره لازم میدید تا موضوع خود را به تمامی روشهای ممکن (همچون نمودارها) فرموله نماید. او ذهنی بسیار تصویری داشت و به جای اندیشیدن در چارچوبهای خشک استدلالهای ریاضی و گفتاری، در قالب گزارههای تصویری و قضائی فکر میکرد.
۳) نوابغ تولید میکند، یکی دیگر از ویژگیهای متمایز نوابغ، باروری و استعداد تولید سرشار آنان است. توماس ادیسون ۱۰۹۳ اختراع ثبت نموده و همچنان سرآمد مخترعین است. با مطالعهای که ”دین کیت سایمونتون“ از دانشگاه کالیفریا روی ۲۰۳۶ دانشمند انجام داد، دریافت که معتبرترین دانشمندان، فقط آثار گرانقدر خلق نکردهاند بلکه انبوهی از کارهی بد و نامطلوب نیز داشتهاند و از حجم عظیم و کمیت کار آنان، کیفیت نیز سربرآورده است.
۴) نوابغ، ترکیباتی بدیع میآفرینند. سیمونتون در کتاب ”نابغهٔ علمی“ (۱۹۸۹) تصریح میکند که نوابغ بهجای اینکه صرفاً کارها را براساس ذوق و استعداد انجام دهند، بیشتر ترکیبات بدیع و نو میآفرینند. یک نابغه نیز همچون یک کودک بسیار بازیگوش که با مجموعهای از بلوکهای ساختمانی سرگرم میشود دائماً در حال تجزیه و ترکیب ایدهها، تصاویر و افکار به روشهای مختلف در ضمیرهای خودآگاه و ناخودآگاه خویش است.
۵) نوابغ، روابط را تقویت میکنند. اگر الگوئی از تفکر، نشانگر نبوغی خلافه باشد، همانا متأثر از توانائی کنار هم گذاشتن موضوعات نامرتبط است. این توانائی در بههم ربط دادن مقولات مجزا، نوابغ را قادر میسازد تا چیزهائی را ببینند که دیگران نمیتوانند ببینند. داوینچی سعی کرد تا رابطهای بین صدای رنگ و سنگی که در آب میافتد، ایجاد کند. این نکته، باعث کشف این اصل شد که صدا همچون موج حرکت میکند.